قوانینی که نیوتون آنها را فراموش کرد :
قانون تلفن:اگر شما شماره ای را اشتباه گرفتید، آن شماره هیچگاه اشغال نخواهد بود.
قانون تعمیر:بعد از این که دست تان حسابی گریسی شد، بینی شما شروع به خارش خواهد کرد.
قانون کارگاه:اگر چیزی از دست تان افتاد، قطعاً به پرت ترین گوشه ممکن خواهد خزید.
قانون معذوریت:اگر بهانه تان پیش رئیس برای دیر آمدن پنچر شدن ماشین تان باشد، روز بعد واقعاً به خاطر پنچر شدن ماشین تان، دیرتان خواهد شد.
قانون حمام:وقتی که خوب زیر دوش خیس خوردید تلفن شما زنگ خواهد زد.
قانون روبرو شدن:احتمال روبرو شدن با یک آشنا وقتی که با کسی هستید که مایل نیستید با او دیده شوید افزایش می یابد.
قانون نتیجه:وقتی می خواهید به کسی ثابت کنید که یک ماشین کار نمی کند، کار خواهد کرد.
قانون بیومکانیک:نسبت خارش هر نقطه از بدن با میزان دسترسی آن نقطه نسبت عکس دارد.
قانون تئاتر:کسانی که صندلی آنها از راه روها دورتر است دیرتر می آیند.
قانون قهوه:قبل از اولین جرعه از قهوه داغتان، رئیس تان از شما کاری خواهد خواست که تا سرد شدن قهوه طول خواهد کشید
نظر یادتون نره !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
شما یادتون نمیاد؟
| ||||
|
راهي تا رسيدن به او ....
راهي تا رسيدن به او ....
بياييد براي رسيدن به او از ورژن جديد ولي متفاوت خود را رو نمايي كنيم....
شايد ....
پروردگارا
به من بياموز دوست بدارم کساني را که دوستم ندارند ...
عشق بورزم به کساني که عاشقم نيستند ...
بگريم براي کساني که هرگز غمم را نخوردند ...
به من بياموز لبخند بزنم به کساني که هرگز تبسمي به صورتم ننواختند ...
محبت کنم به کساني که محبتي درحقم نکردند ...
خدايا به داده هايت شکر. به نداده هايت شکر. به گرفته هايت شکر.
چون داده هايت نعمت، نداده هايت حکمت و گرفته هايت امتحان است ...
خدایا ...
بیخیال آسمان خاکستری و سرد و غبارآلود؛
بی خیال دستهای آویزان سمت تو،
بیخیال گونههای یخزده از سرمای دختر فال فروش کنار چهارراه
بیخیال مرد نابینای عصا به دست تنها و سر رو به آسمانِ ایستاده کنار خط عابر پیاده
سرگرمییی
چرا می گویند اتوبوس و نمی گویند اتوماچ یا جاروبوس ؟
چرا می گویند خداحافظ و نمی گویند خداسعدی ؟
چرا می گویند اتومبیل و نمی گویند اتومکُلنگ ؟
چرا می گویند ماشین و نمی گویند شماشین ؟
چرا به طراح چنین سوالاتی می گویند دیوانه و نمی گویند غول آنه ؟
هااااااان ؟ آخه چرا ؟؟؟
عبرتی از لقمان
اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
دوم اینکه در بهترین بستر ورختخواب جهان بخوابی.
و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهانزندگی کنی.
پسر لقمان گفت: ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم
چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد:
اگرکمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می
دهد.
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای
احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است.
و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست.
حرفهایی با خدا
گفتگویی با خدا ...
گفتم: خستهام.
گفتی:
لاتقنطوا من رحمة الله
.:: از رحمت خدا نا امید نشید (زمر/53) ::.
گفتم:
هیشکی نمیدونه تو دلم چی میگذره.
گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه
.:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.
گفتم:
غیر از تو کسی رو ندارم.
گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید
.:: ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم (ق/16) ::.
گفتم:
ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!
گفتی: فاذکرونی اذکرکم
.:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.
گفتم:
تا کی باید صبر کرد؟
گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا
.:: تو چه میدونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63) ::.
گفتم: تو بزرگی و نزدیکت برای منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟
گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الل
.:: کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109) ::.
گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بندهات هستم و ظرف صبرم کوچیک... یه
اشاره کنی تمومه!
گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم
.:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.
گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل... اصلا چطور دلت میاد؟
گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم
.:: خدا نسبت به همهی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::.
گفتم: دلم گرفته.
گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا
.:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن (یونس/58) ::.
گفتم: اصلا بیخیال! توکلت علی الله.
گفتی: ان الله یحب المتوکلین
.:: خدا اونایی رو که توکل میکنن دوست داره (آل عمران/159) ::.
گفتم: خیلی چاکریم!
ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که:
و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب
علی وجهه خسر الدنیا و الآخره
.:: بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت میکنن. اگه خیری بهشون برسه، امن و
آرامش پیدا میکنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو
دنیا و آخرت ضرر میکنن (حج/11) ::.
گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم.
گفتی: فانی قریب
.:: من که نزدیکم (بقره/186) ::.
گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش میشد بهت نزدیک شم.
گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن
(اعراف/205) ::.
گفتم: این هم توفیق میخواهد!
گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/22) ::.
گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی.
گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/90) ::.
گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار میتونم بکنم؟
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نمیدونید خداست که توبه رو از بندههاش قبول میکنه؟! (توبه/104) ::.
گفتم: دیگه روی توبه ندارم.
گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه (غافر/2-3)
::.
گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟
گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
.:: خدا همهی گناهها رو میبخشه (زمر/53) ::.
ادامه مطلب رو هم بخونید ...
معاني جديد لغات در فرهنگ لغت
سطل آشغال :
وسیله ای است موجود در خیابانها جهت ریختن زباله در اطراف آنها !
مدرک تحصیلی :
کاغذی مستطیل شکل، در ابعاد مختلف که بسته به مقطع ، قیمتش فرق میکند !
اوراقچی :
تنها موجودی که زنها را بهترین رانندگان دنیا میداند !
حراج :
اصطلاحی است که در آن به قیمت اصلی کالا درصدی اضافه کرده
و با ماژیک قرمزروی آن خط زده و قیمت اصلی کالا را در زیرش درج میکنند …!
یه زنگ تفریح حسابی در وبلاگ گوگل وبلاگ ایرانی گوگل ایرانی ......
داستان ترسناک و واقعی خراب شدن ماشین در جنگل تاریک!! (+15 )
این داستان رو دوستم برام تعریف کرده و قسم میخورد که واقعیه:
دوستم تعریف میکرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای اینکه از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که میگفت: جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!
اینطوری تعریف میکنه:
من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی. 20کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هرکاری کردم روشن نمیشد. وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه میبینم، نه از موتور ماشین سر در میارم!! راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو کرفتم و مسیرم رو ادامه دادم.
دیگه بارون حسابی تند شده بود. با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام وبی صدا بغل دستم وایساد. من هم بی معطلی پریدم توش. اینقدر خیس شده بودم که به فکر اینکه توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم. وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!! خیلی ترسیدم! داشتم به خودم میومدم که ماشین یهو همونطور بی صدا راه افتاد. هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعدو برق دیدم یه پیچ جلومونه! تمام تنم یخ کرده بود.
نمیتونستم حتی جیغ بکشم، ماشین هم همینطور داشت میرفت طرف دره. تو لحظههای آخر خودم رو به خدا اینقدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم. تو لحظههای آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم. ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه میرفت، یه دست میومد و فرمون رو میپیچوند.
از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم. در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون. اینقدر تند میدویدم که هوا کم آورده بودم. دویدم به سمت آبادی که نور ازش میومد رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو زمین. بعد از اینکه به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم، وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند! یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن تو، یکیشون داد زد:
ممد نیگا! این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشینو هل میدادیم سوار شده بود!!!؟
داستان جایزه
با لباس ژنده و پرگرد و خاک و دست و صورت کثیف،
خسته و کوفته ، به یک دهکده رسید.
چند روزی چیزی نخورده و بسیار گرسنه بود. او جلوی مغازه میوه فروشی ایستاد
و به پرتقال های بزرگ و تازه خیره شد. اما بی پول بود.
بخاطر همین دو دل بود که پرتقال را به زور از میوه فروش بگیرد یا آن را گدائی کند.
دستش توی جیبش تیغه چاقو را لمس می کرد که به یکباره
پرتقالی را جلوی چمشش دید. بی اختیار چاقو را در جیب خود رها کرد و….
پرتقال را از دست مرد میوه فروش گرفت.
میوه فروش گفت : بخور نوش جانت ، پول نمی خواهم
سه روز بعد آدمکش فراری باز در جلو دکه میوه فروش ظاهر شد.
این دفعه بی آنکه کلمه ای ادا کند ،صاحب دکه فوراً چند پرتقال را در دست او گذاشت،
فراری دهان خود را باز کرده گوئی میخواست چیزی بگوید،
ولی نهایتاً در سکوت پرتقال ها را خورد و با شتاب رفت.
آخر شب صاحب دکه وقتی که بساط خود را جمع می کرد،
صفحه اول یک روزنامه به چشمش خورد.
میوه فروش مات و متحیر شد وقتی که عکس توی روزنامه را شناخت.
عکس همان مردی بود که با لباسهای ژنده از او پرتقال مجانی میگرفت.
زیر عکس او با حروف درشت نوشته بودند قاتل فراری و برای کسی
که او را معرفی کند نیز مبلغی بعنوان جایزه تعیین کرده بودند.
میوه فروش بلافاصله شماره پلیس را گرفت.
پلیس ها چند روز متوالی در اطراف دکه در کمین بودند.
سه چهار روز بعد مرد جنایتکار دوباره در دکه میوه فروشی ظاهر شد،
با همان لباسی که در عکس روزنامه پوشیده بود .
او به اطراف نگاه کرد، گوئی متوجه وضعیت غیر عادی شده بود.
دکه دار و پلیس ها با کمال دقت جنایتکار فراری را زیر نظر داشتند.
او ناگهان ایستاد و چاقویش را از جیب بیرون آورده و به زمین انداخت
و با بالا نگهداشتن دو دست خود به راحتی وارد حلقه
محاصره پلیس شده و بدون هیچ مقاومتی دستگیر گردید.
موقعی که داشتند او را می بردند زیر گوش میوه فروش گفت :
” آن روزنامه را من پیش تو گذاشتم، برو پشتش را بخوان .
سپس لبخند زنان و با قیافه کاملاً راضی سوار ماشین پلیس شد.
میوه فروش با شتاب آن روزنامه را بیرون آورد و در صفحه پشتش،
چند سطر دست نویس را دید که نوشته بود :
من دیگر از فرار خسته شدم از پرتقالت متشکرم .
هنگامی که داشتم برای پایان دادن به زندگیم تصمیم میگرفتم،
نیکدلی تو بود که بر من تاثیر گذاشت .
بگذار جایزه پیدا کردن من ،جبران زحمات تو باشد.
سفری به بام ایران شهرکرد- سرزمین کوه و چشمه و آبشار
سفری به بام ایران شهرکرد-استان چشمه های جاری .....
1-پل زمانخان و رودخانه زاینده رود .....
2-قلعه تاریخی چالشتر....
3-تونل کوهرنگ- سرچشمه زاینده رود ...
4-چشمه دیمه(یکی از با کیفیت ترین آبهای جهان ...)
5-پیرغار(سنگ نوشته و کتیبه تاریخی )....
6-لاله های واژگون (فصل مطلوب اریبهشت)
7-دره عشق
8گرداب بن
9-حاشیه زاینده رود (سامان)
فرق پولدار وب یپول
۱-اگر در مجلسی غذا نخورد می گویند : یا رژیم دارد یا غذاها باب طبعش نیست.
۲-اگر لباسش کوتاه و بی قواره باشد می گویند : معلوم نیست از کدام بوتیک خریده.
۳-اگر پیاده راه برود می گویند : کار عاقلانه ای میکنه پیاده روی برای سلامتی بدن لازمه.
۴-اگر تند تند غذا بخورد می گویند : ببین چه کار واجبی داره که اینقدر عجله می کنه.
۵-اگر از اداره بیرون کنند می گویند : چون مداخلش و عایداتش زیاد بود حسودها برایش زدند.
۶-اگر از خونه بیرون نیاد می گویند : احتیاجی نداره حالا استراحت می کنه.
۷-اگر بمیرد می گویند ؟
بـــی پــــــول
۱- اگر در مجلسی غذا نخورد می گویند : بیچاره عادت نداره غذاهای خوب بخوره.
۲-اگر لباسش کوتاه و بی قواره باشد می گویند : نیگاش کن ، لباس به تنش زار می زنه.
۳-اگر پیاده راه برود می گویند : جون سگ داره این همه راه رو می خواد پیاده بره.
۴-اگر تند تند غذا بخورد می گویند : انگار از قحطی برگشته.
۵-اگر از اداره بیرون کنند می گویند : دزدی کرده.
۶-اگر از خونه بیرون نیاد می گویند : لش تن پرور حال کار هم نداره.
۷-اگر بمیرد می گویند : خدا بیامرزدش.
بیباد با نگاهی جدید از هم اکنون دنیا را متفاوت ببینیم .....
جالب
نکته ای در زبان انگلیسی:
در زبان انگليسي واژه هاي
FriEND ( دوست )
BoyfriEND ( دوست پسر )
GirlfriEND (دوست... دختر )
BestFriEND (بهترين دوست)
همگي سه حرف END (خاتمه) را بهمراه دارند...
اما کلمه FamILY (خانواده) سه حرف" ILY" را دارد که همان مخفف
"I Love You" مي باشد ,,
و جالب است بدانيد
FAMILY= Father And Mother I Love You
محرم
اس ام اس جدید:
محرم شدوباز سیه پوش حسینیم از ته دل دوستار حسینیم
هرچندپر ز گناهیم و دلی پرز شرم داریم در محرم ارزوی شفاعت ز تو داریم
--------------
اس ام اس جدید محرم
مطلب فلسفی
حالگیری از پسر ها
2- اگر پسری شماره ازتون خواست با متانت کامل شماره برادر گرامیتان را بدهید و بگویید منتظر تماس هستید.( البته اگه برادرتان از اهالی محترم لات های سر کوچه باشه نتیجه جالب تری عاید پسر خواهد شد)
3- اگر در حال رانندگی هستید و پسری ازتون سبقت گرفت تا بهتون ثابت کنه رالی کار میکنه و بهتون گفت :رانندگی کار ما شیرمرد هاست نه شما ها.
شما میتونین بزنین رو گاز و به ماشین طرف نزدیک بشین و علاوه بر این که دستتون رو روی بوق گذاشتین از انتهای حنجره ی مبارکتان یک جیغی بکشید که تن جد محترم پسره هم در گور بلرزه و بلند بگویید مگه خودت خواهر مادر نداری؟ ای مردم بیاین منو از دست این شیاد نجات بدین.
این موقع هست که پسره کلا واژه ی شیر رو از ذهنش واسه ی همیشه محو میکنه و به دنبال یه سوراخ موش میگرده.
4- اگه یه پسری ازتون خواستگاری کرد دو حالت پیش میاد :
الف-اگه از پسره خوشتون میاد که دیگه خودتون بلدین چیکار کنین (در محدوده ی این بحث نمی گنجه)
ب-اگه از پسره خوشتون نمیاد بهش بگین شماره و ادرستون روبدین تا شوهر سابقم رو واسه تحقیق بفرستم خدمتتون(قیافش اینجا خیلی دیدنیه)
5- سعی کنید در یه رشته مثلا کوهنوردی تبحرلازم رو کسب کنید و با نامزدتان به کوه رفته و بهش بگویید:اگه منو دوست داری باید اول به قله کوه برسی
باور کنید تلاشش واسه بالا رفتن از کوه و جلو زدن از شما خیلی دیدنیه(به خصوص اگه وزنش هم بالا باشه)
6- یه سوال فوق العاده سخت و گیج کننده رو پیدا کنید و به هم کلاسی پسرتان نشان دهید و به او بگویید :از اونجایی که شما از بقیه هوش بالاتری دارین میشه این مساله رو واسم حل کنید(با لحنی معصومانه)
اینجاست که پسره سرخ و سفید میشه و با راه حل های عجیب و غریب والبته اشتباه تن انیشتین و داروین و مندل و ....روتوی قبر میلرزونه ,اخرشم با کمال تاسف اعتراف میکنه که بلد نیست.
روشهای جدید حال گیری(لطفا دختر خانم ها نخوانند!!!)
بیست و یک روش برای حال گیری دخترا خانم ها نخونند که بعدا بیان بهمون فحش بدن :دی .
تمامی این مطالب صرفا یک شوخی بوده ومطالب دیگر ضد پسر ها هم در وبلاگ وجود دارد
1. تو خيابون خيلي با احترام از يه دختر آدرس بپرسيد بعد از جواب دادن جلوي چشماش از يکي ديگه بپرسيد
۲.پشت چراغ قرمز راننده جلويي اگه دختر بود قبل از سبزشدن چراغ دستتون رو بذاريد رو بوق
۳.توي اتوبان جلوي ماشين يه دختر خانوم با سرعت 50 کيلومتر حرکت کنيد.
۴.توي جمع دختراي فاميل وقتي همشون دارن يه سريال مي ببينن هي کانال تلويزيون رو عوض کنيد.
۵.توي يه بوتيک که فروشندش دختره وادارش کنيد شونصد رنگ لباس رو براتون باز کنه و در آخر بگيد خوشتون نيومد و بريد
6. توي جشن تولد يکي از دخترا فاميل تا اومد شمع ها را فوت کنه همه رو خاموش کنيد
7. اگه يه دختر يه جا يه جک تعريف کرد بلافاصه بگيد چقدر قديمي بود
۸.اشتباهات لغوي دخترارو موقع صحبت کردن تکرار کنيد و بخنديد
۹.تو يه جمع دانشجويي و رسمي هنگام عکس گرفتن واسه دخترا شاخ بذاريد
10. عيد نوروز تمام پسته ها و فندق هاي سر بسته را بذارييد توي ظرف دختر مورد نظرتون
۱۱.روزهاي باروني تا يه دختر ديديد و يه چاله پر آب و شما با ماشين بوديد يه لحظه درنگ نکنيد
12. اگه کلاس موسيقي مي رويد قبل از اجراي دختر خانوم مورد نظر پيچ هاي کوک گيتارش رو به چند جهت بچرخونيد برگردونيد
۱۳.تو دانشگاه از دختر مورد نظر يه جزو 1000 صفحه اي بگيريد و بعد از اينکه تمام صفحاتش رو جا به جا کرديد بهش پس بدید
۱۴.بهش چاق بودن و بي ريخت بودن دختر مورد نظر رو دم به ساعت به اطلاعش برسونيد
۱۵. به دختري که دماغش رو تازه عمل کرده بگيد دکترش بد بوده و دماغش کوفته شده
۱۶.شيشه نوشابه دختر مورد نظر رو حسابي تکون بديد و بذاريد خودش درش رو باز کنه
۱۷.زمستون وقتي همه جا يخ زده با ديدن زمين خوردن يه دختر با صداي بلند بزنيد زير خنده
۱۸.از يه دختر ساعت بپرسيد بعد از جواب دادن به ساعتتون نگاه کنيد و بگين ساعتش عقبه
19. توي ساندويچي موقعي که چند تا دختر نشستن طوري که اونا هم بشنوند از حال بهم خوردن و گلاب به روتون استفراغي که چند روزپيش داشتيد تعريف کنيد
20. توي يه جمع که چند تا دختر نشستن در گوشي صحبت کنيد و بلند بلند بخنديد
۲۱.توي خيابون به يه قسمت از لباس يه دختر خيره بشيد و بزنيد زير خنده (نمي دونيد دختره چه حالي مي شه)
قابل آقا پسرای گل گلاب رو نداشت
البته خانم ها هم ناراحت نشن
معرفی وبلاگ مشاوره ای
این وبلاگ رو برای دوستان کنکوری معرفی میکنم...
امیدوارم بتونه کمکی باشه برای موفقیت شما ...
داستان طنز
تبلیـــــغ کوکاکولا / مصاحبه شغلی / میدونی من کیم؟!
یکی از نمایندگان فروش شرکت کوکاکولا، مایوس و نا امید از خاورمیانه بازگشت .
دوستی از وی پرسید: «چرا در کشورهای عربی موفق نشدی؟»
وی جواب داد: «هنگامی که من به آنجا رسیدم مطمئن بودم که می توانم موفق شوم و فروش خوبی داشته باشم. اما مشکلی که داشتم این بود که من عربی نمی دانستم. لذا تصمیم گرفتم که پیام خود را از طریق پوستر به آنها انتقال دهم. بنابراین سه پوستر زیر را طراحی کردم:
پوستر اول مردی را نشان می داد که خسته و کوفته در بیان بیهوش افتاده بود.
پوستر دوم مردی که در حال نوشیدن کوکا کولا بود را نشان می داد.
پوستر سوم مردی بسیار سرحال و شاداب را نشان می داد.
پوستر ها را در همه جا چسباندم.»
دوستش از وی پرسید: «آیا این روش به کار آمد؟»
وی جواب داد: «متاسفانه من نمی دانستم عربها از راست به چپ می خوانند و لذا آنها ابتدا تصویر سوم، سپس دوم و بعد اول را دیدند.!!!!
***
مصاحبه شغلی
در پایان مصاحبه شغلی برای استخدام در شرکتی، مدیر منابع انسانی شرکت از مهندس جوان صفر کیلومتر ام آی تی پرسید: «و برای شروع کار، حقوق مورد انتظار شما چیست؟»
مهندس گفت: حدود ۷۵۰۰۰ دلار در سال، بسته به اینکه چه مزایایی داده شود.
مدیر منابع انسانی گفت: خب، نظر شما درباره ۵ هفته تعطیلی، ۱۴ روز تعطیلی با حقوق، بیمه کامل درمانی و حقوق بازنشستگی ویژه و خودروی شیک و مدل بالای در اختیار چیست؟
مهندس جوان از جا پرید و با تعجب پرسید: «شوخی می کنید؟!»
مدیر منابع انسانی گفت: بله، اما اول تو شروع کردی !!!
***
میدونی من کیم؟!
مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چندملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و فریاد زد:
«یک فنجان قهوه برای من بیاورید.»
صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی؟»
کارمند تازه وارد گفت: «نه»
صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق.»
مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با کی حرف میزنی، بیچاره.»
مدیر اجرایی گفت: «نه»
کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت!!!!
استاد و شاگرد
آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرده؟
شاگردی با قاطیت پاسخ داد: بله او خلق کرده است.
استاد پرسید: آیا خدا هر چیز را خلق کرده؟
شاگرد پاسخ داد: بله آقا
استاد گفت: اگر خدا همه چیز را خلق کرده، پس او شیطان را نیز خلق کرده. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون کردار ما نمایانگر صفات ماست، خدا نیز شیطان است.
شاگرد آرام نشست و پاسخ نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانسته ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.
شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: استاد می توانم از شما سوالی بپرسم؟
استاد پاسخ داد: البته
شاگرد ایستاد و پرسید: استاد ،سرما وجود دارد؟
استاد پاسخ داد : این چه سوالی است البته که وجود دارد آیا تاکنون حسش نکرده ای؟
شاگردانش به سوال مرد جوان خندیدند.
مرد جوان گفت: در واقع سرما وجود ندارد، مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را می توان مطالعه کرد وقتی که انرژی داشته باشد یا آن را انتقال دهد، و گرما چیزی است که باعث می شود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آن را دارا باشد. صفر مطلق (۴۶۰-f) نبود کامل گرماست.
تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده می شوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرده است.
شاگرد ادامه داد استاد تاریکی وجود دارد؟
استاد پاسخ داد: البته که وجود دارد.
شاگرد گفت: دوباره اشتباه کردید، آقا، تاریکی هم وجود ندارد، تاریکی هم در حقیقت نبود نور است. نور چیزی است که می توان آن را مطالعه کرد. اما تاریکی را نمی توان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن می توان نور را به رنگ های مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید، یک پرتو بسیار کوچک نور تاریکی را می شکند و آن را روشن می سازد.
شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضا به خصوص چه میزیان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان نور را در آن فضا انداره بگیرید. درست است؟
تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد، بکار می برد.
در آخر مرد جوان پرسید: استاد شیطان وجود دارد؟
زیاد مطمئن نبود. اما پاسخ داد البته همانطور که قبلاً گفتم ما هر روز او را می بینیم، او هر روز در مثال هایی از رفتار های غیر انسانی بشر دیده می شود. این ها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست.
و آن شاگرد پاسخ داد: شیطان وجود ندارد آقا، یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی می توان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما کلمه ای که بشر خلق کرده تا توصیفی از نبود خدا باشد. شیطان نتیجه ی آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند، خود به خود می آید.
نام آن شاگرد تیز هوش آلبرت انیشتن بود.
روانشناسی میوه ....
این تحقیق در یکی از معتبر ترین دانشگاههای جهان انجام شده ....
پرتقال وهلو و سیب جلوی شماست. بین این 3 میوه کدام را انتخاب می کنید؟ (تمرکز کنید و جواب را در ذهن خود نگه دارید. حال ویژگیهای شخصیّت خود را مطابق جوابتان در بایین صفحه بیابید.) . .
جواب: اگر هلو را انتخاب کردید مشخص می شود شما فردی هستید که هلو دوست دارد! اگر سیب را انتخاب کردید مشخص می شود شما فردی هستید که سیب دوست دارد! اگر پرتقال را انتخاب کردید مشخص می شود شما فردی هستید که پرتقال دوست دارد !
چگونه زن خود راروانی كنیم؟!!
1_وقتی بعد از یك روز شلوغ براتون غذا درست كرد و با تمام خستگی كنارتون نشست بهش بگید:ممنون عزیزم ، خوب شده ، ولی كاش قبل از درست كردنش به مامانم زنگ میزدی و طرز تهیه این غذا رو ازش میپرسیدی ...
2_وقتی در جمع فامیل خودتون هستید شكم بزرگ پدرزنتون رو سوژه خنده همه قرار بدهید.
3_از صبح كتونی پا كنید و تا شب هم از پاتون در نیارید تا جورابتون بوی گربه مرده بگیرد و بعد با همان جورابها برید توی رختخواب.
4-به صورتش نگاه كنید و باحالتی متاثر بگید:عزیزم چقدر پیر شدی..
5-وقتی تخمه میخورید پوستهای تخمه را هر جای بریزید غیر از بشقاب جلوی دستتون.
6-همیشه آب را با بطری سر بكشید.
7-وقتی زنتون حواسش كاملا به شماست وانمود كنید زنتون رو ندیدید و یواشكی به بچه هایتون بگید:دوست دارید براتون یك مامان خوشگل بیارم!!.
8_وقتی با تلفن صحبت میكنید به محض ورود همسرتون با دستپاچگی بگید :باشه ، من بعدا بهت زنگ میزنم ..و سریع گوشی رو قطع كنید..
9_همیشه از گیرایی چشمهای دختر خاله ترشیده اتون تعریف كنید..
10_خاطرات شیرین دوران مجردی خودتون رو با دوست دخترهای داشته و نداشته خودتون براش تعریف كنید..
11-وقتی با اون تو رستوران هستید با صدای بلند باد گلو بزنید..
12-او را با اسمهای مختلف مثل :سمیرا ،مریم ، پریسا، آتنا، شیوا... صدا كنید و بعد بگید ببخشید عزیزم این روزها حواسم زیاد جمع نیست ..
آموخته ام که...
آموخته ام که...
بهترين کلاس درس دنيا محضر بزرگترهاست.
آموخته ام که...
وقتي عاشق مي شوم، عشق خودش را نشان مي دهد.
آموخته ام که...
وقتي سعي مي کني عملي را تلافي کرده و حسابت را با ديگري صاف کني، تنها به او اجازه مي دهي بيشتر تو را برنجاند.
آموخته ام که...
هيچ کس کامل نيست مگر اينکه در دام عشق او اسير شوي.
آموخته ام که...
هر چه زمان کمتري داشته باشم، کارهاي بيشتري انجام مي دهم.
آموخته ام که...
وقتي، به هيچ طريقي قادر نيستم کمک کنم، مي توانم براي او دعا کنم.
آموخته ام که...
هر چقدر آدمي نسبت به جبر زمانه اش جدي باشد، اما هميشه نياز به دوستي دارد که بتواند بدون تکلف و ساده لوحانه با او بر خورد کند.
آموخته ام که...
گاهي اوقات همه آن چيزي که انسان نياز دارد، دستي براي گرفتن و قلبي براي درک شدن است.
آموخته ام که...
بايد شکر گزار باشيم که خداوند هرآنچه را که از او مي طلبيم، به ما نمي دهد.
آموخته ام که...
زير ظاهر سر سخت هر انساني فردي نهفته، که خواهان تمجيد و دوست داشتن است.
آموخته ام که...
زندگي سخت است اما من سخت ترم.
آموخته ام که...
وقتي در بندر غم لنگر مي اندازي، شادي در جاي ديگري شناور است.
آموخته ام که...
همه خواهان آنند که در اوج قله زندگي کنند، اما همه شاديها و پيشرفتها زماني رخ مي دهند که در حال صعود به سوي آن هستي.
آموخته ام که...
پند دهي فقط در دو برهه از زمان جايز است، زماني که از تو خواسته مي شود و هنگامي که خطري زندگي کسي را تهديد مي کند.
و آموخته ام که...
بياموزم آنچه را که نمي دانم وبياموزانم آن کسي را که شايسته آموختن است.
وهم چنان خواهم آموخت...
==
مطلب خنده دار :: خوب یا بد مسئله این است (مطالب خنده دار)
۲) دنبال پول دویدن بی فایده است چون اگه بهش نرسی از بقیه بدت میاد اگه بهش برسی بقیه از تو.
۳) عاشق شدن بیفایده است چون یا تو دل اونو میشکنی یا اون دل تورو یا دنیا دل هردوتونو. ۴
) ازدواج کردن بی فایده است چون قبل از 30 سالگی زوده بعد از 30 سالگی دیر.
۵) بچه دار شدن بی فایده است چون یا خوب از آب در میاد که از دست بقیه به عذابه یا بد از آب در میاد که بقیه از دستش به عذابن.
۶) پیک نیک رفتن بی فایده است چون یا بد میگذره که از همون اول حرص میخوری یا خوش میگذره که موقع برگشتن غصه میخوری.
۷) رفاقت با دیگران بی فایده است چون یا از تو بهترن که نمیخوان دنبالشون باشی یا ازشون بهتری که نمیخوای دنبالت باشن.
۸) دنبال شهرت رفتن بیفایده است چون تا مشهور نشدی باید زیر پای بقیه رو خالی کنی ولی وقتی شدی بقیه زیر پای تو رو خالی میکنن.
9) وبلاگ نویسی بی فایده است چون یا خوب مینویسی که مطلبتو میدزدن و حرص میخوری یا بد مینویسی که مطلبتو نمیخونن و حرص میخوری.
شماره پلاک ماشین ها و شهر ها ی مربوط به هر کدام***شماره پلاک ماشین شهر ها
ایران 11 استان تهران-تهران
ایران 12 استان خراسان-مشهد
ایران 13 استان اصفهان- اصفهان
ایران 14 استان خوزستان-اهواز
ایران 15 استان آذربایجان شرقی- تبریز
ایران 16 استان قم- شهر قم
ایران 17 استان آذربایجان غربی- ارومیه
ایران 18 استان همدان- همدان
ایران 19 استان کرمانشاه-کرمانشاه
ایران 22 استان تهران-تهران
ایران 23 استان اصفهان- حومه
ایران 24 استان خوزستان- حومه
ایران 25 استان آذربایجان شرقی-حومه
ایران 26 استان قم - حومه
ایران 27 استان آدربایجان غربی- حومه
ایران 28 استان همدان- حومه
ایران 29 استان کرمانشاه- حومه
ایران 31 استان لرستان- خرم آباد
ایران 32 استان خراسان- حومه
ایران 33 استان تهران-تهران
ایران 34 استان خوزستان- حومه
ایران 35 استان آذربایجان شرقی- حومه
ایران 36 استان قم- حومه
ایران 37 استان آذربایجان غربی- حومه
ایران 38 استان همدان(کد ذخیره)
ایران 39 استان کرمان- حومه
ایران 41 استان لرستان- حومه
ایران 42 استان خراسان-حومه
ایران 43 استان اصفهان - حومه
ایران 44 استان تهران- تهران
ایران 45 استان کرمان- کرمان
ایران 46 استان گیلان- رشت
ایران 47 استان مرکزی-اراک
ایران 48 استان بوشهر- بوشهر
ایران 49 استان کهکلویه و بویر احمد- یاسوج و حومه
ایران 51 استان کردستان-سنندج
ایران 52 استان خراسان-(کد ذخیره)
ایران 53 استان اصفهان – اصفهان
ایران 54 استان یزد-یزد
ایران 55 استان تهران- تهران
ایران 56 استان گیلان- حومه
ایران 57 استان مرکزی- حومه
ایران 58 استان بوشهر- حومه
ایران 59 استان گلستان- گرگان
ایران 61 استان کردستان- حومه
ایران 62 استان مازندران- ساری
ایران 63 استان فارس- شیراز
ایران 64 استان یزد- حومه
ایران 65 استان کرمان- حومه
ایران 66 استان تهران- تهران
ایران 67 استان مرکزی(کد ذخیره)
ایران 68 استان تهران- کرج
ایران 69 استان گلستان- حومه
ایران 71 استان چهارمحال و بختیاری- شهر کرد
ایران 72 استان مازندران- حومه
ایران 73 استان فارس- حومه
ایران 74 استان یزد- یزد
ایران 75 استان کرمان- حومه
ایران 76 استان گیلان - حومه (ذخیره)
ایران 77 استان تهران- تهران(ذخیره)
ایران 78 استان تهران- شهرستانهای حومه
ایران 79 استان قزوین- قزوین
ایران 81 استان چهارمحال و بختیاری- حومه
ایران 82 استان مازندران- حومه
ایران 83 استان فارس- حومه
ایران 84 استان هرمزگان- بندرعباس
ایران 85 استان سیستان و بلوچستان- زاهدان
ایران 86 استان سمنان- سمنان
ایران 87 استان زنجان- زنجان
ایران 88 استان تهران- تهران(کد ذخیره)
ایران 89 استان قزوین- حومه
ایران 91 استان اردبیل- اردبیل و حومه
ایران 92 استان مازندران- حومه
ایران 93 استان فارس- حومه(کد ذخیره)
ایران 94 استان هرمزگان- حومه
ایران 95 استان سیستان و بلوچستان- حومه
ایران 96 استان سمنان- حومه
ایران 97 استان زنجان- حومه
ایران 98 استان ایلام-ایلام و حومه
ایران 99 استان تهران- تهران(کد ذخیره)
__________________
زهر کردن سفر
- پیش از راه افتادن، حواس اعضای دیگر خانواده را پرت کنید تا آنها فراموش کنند فیوز کنتور خانه را قطع کنند و شیرهای اصلی آب و گاز را ببندند یا درهای خانه را قفل کنند تا وسط مسافرت همسایههای نگران به شما زنگ بزنند و بگویند خانهتان را آب گرفته یا به خاطر نشت گاز یا اتصالی سیمهای برق آتش گرفته است یا دزدها خالیاش کردهاند.
- شب پیش از سفر، راننده را تا صبح به روشهای گوناگون بیدار نگه دارید مثلا با او دعوا کنید، بحثی مهم را پیش بکشید تا دربارهاش ساعتها با هم حرف بزنید، دوستان و آشنایان را دعوت کنید و تا پاسی از شب مشغول گفتوگو باشید.
- دائما شاگرد راننده را صدا بزنید و از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را از او طلب کنید. اگر در اتوبوس فیلمی پخش میشود بلندبلند دربارهاش نظر بدهید، پایان فیلم را زودتر برای بقیه تعریف کنید یا شاگرد راننده را مجبور کنید فیلم را عوض کند.
- در اتوبوس یا هواپیما آنقدر صندلی تان را عقب ببرید که پشت سریها احساس زیرآوار ماندهها را تجربه کنند.
- هر نوع اوراق هویتی مثل شناسنامه، کارت ملی یا کارتهای مهمی مانند کارت بنزین و کارت اعتباری و حتی دفترچههای بیمه را در خانه جا بگذارید.
- وقتی از خانه به قصد سفر راه افتادید، بعد از حدود یک ساعت به یاد بیاورید چمدانی مهم را جا گذاشتهاید و لازم است برگردید.
ادامه این مطلب را بخوانید
توصیه به خانم های جوان
اگر
دوست دارید وقتى به خانه میآیید ؛ یکى دور و برتان بچرخد و خودش را
برایتان لوس بکند و نشان بدهد که از دیدن شما واقعا خوشحال است...
*
اگر دوست دارید وقتى غذا مى پزید ؛ یکى باشد که هر چه جلویش بگذارید با
علاقه بخورد و هیچوقت هم نگوید که دستپخت مامان جانش بهتر از دستپخت
شماست...
* اگر دوست دارید کسی را داشته باشید که همیشه ی خدا
برای بیرون رفتن از خانه حاضر باشد و هر روز و هر ساعتى که شما
بخواهید همراه شما به کوچه و خیابان بیاید...
* اگر دوست دارید کسی را
داشته باشید که هیچوقت کانال های تلویزیون را به میل خودش عوض نکند و به
فوتبال هم علاقه اى نداشته باشد ؛ اما همپای شما تا بوق شب پای تلویزیون
بنشیند و فیلم هاى رمانتیک تماشا کند...
* اگر کسى را میخواهید که
هیچوقت بهانه های الکى نمى تراشد و از شما ایراد های بنى اسراییلى نمى
گیرد...
* اگر کسى را میخواهید که برایش اهمیت ندارد که شما زشت اید یا زیبا ؛ چاق اید یا لاغر ؛ پیرید یا جوان...
* اگر
کسى را مى خواهید که همواره به حرف های شما گوش میدهد و بدون قید و شرط
دوست تان دارد...
جلسه خواستگاری
جلسه خواستگاری
جلسه خواستگاری بعد از نیم ساعت سکوت(قابل توجه خیلیها)مادر داماد : ببخشين ، كبريت دارين؟
خانواده عروس : كبريت ؟! كبريت براي چي!؟
مادر داماد : والا پسرم مي خواست سيگار بكشه...
خانواده عروس : پس داماد سيگاريه....!؟
مادر داماد : سيگاري كه نه.. والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سيگار مي چسبه..
خانواده عروس : پس الكلي هم هست..!؟
مادر داماد : الكلي كه نه... والا قمار بازي كرده و باخته ! ما هم مشروب داديم بهش كه يادش بره
خانواده عروس : پس قمارم بازي مي كنه...!؟
مادر داماد : آره... دوستاش توي زندان بهش ياد دادن...
خانواده عروس : پس زندانم بوده...!؟
مادر داماد : زندان كه نه... والا معتاد بوده ، گرفتنش يه كمي بازداشتش كردن...
خانواده عروس : پس معتادم بوده...!؟
مادر داماد : آره... معتاد بود ، بعد زنش لوش داد...
خانواده عروس : زنش !!!؟؟؟
نتيجه اخلاقي : هميشه موقع خواستگاري رفتن كبريت همراهتون داشته باشين !
دخترها نمیتوانند
دخترها نمیتوانند
1- با داشتن دماغی تیر كمونی یا عقابی متالیك به جراح مراجه نكنند!
2- با دیدن یكی از خودشون خوش تیپتر، میگرن نگیرن و از زور ناراحتی غش نكنند!
3- با داشتن قدی كوتاه كفش پاشنه 60 سانتی نپوشند و احساس قد بلندی نكنند!
4- روزی 24 ساعت با تلفن حرف نزنند!
5- روزی 30-40 هزار تومان آت و اشغال نخرند!
6- از مهمونی و عروسی و برای هم خالی نبندند و با خالیبندی لایه اوزون رو جر ندهند!
7- با یه دماغ عمل كرده احساس خوشگلی نكنند و فكر نكنند كه مادر زادی همینجوری بودن!
8- مطالب چرت و پرت این قسمت رو بخونند و از عصبانیت سكته نكنند!